دیکشنری
داستان آبیدیک
سخت کننده
english
1
general
::
hard kill
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
سخت رویه نمکی
سخت شامه
سخت شدگی
سخت شدن
سخت شدن بتن
سخت شوندگی
سخت گیر
سخت گیری
سخت مشغول
سخت ومتحجرشدن
سخت ومحکم
سخت کار کردن
سخت کارکردن
سخت کردن
سخت کشیدن
سخت کننده
سخت کوش
سخت کوشی
سخت کوشیدن
سختگیر
سختگیری
سختکوش
سختی
سختی ارتجاعی
سختی انتقالی
سختی پذیری
سختی پوشش تونل
سختی پی
سختی جانبی
سختی جلو رفتن
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید